اجتماعی
یادمان شهدای البرز تا کنگره شهدا، شهید مسعود شکری

یادمان شهدای البرز تا کنگره شهدا، شهید مسعود شکری

میان کوچههای شاهرود، نسیم پاییز سال ۱۳۳۹ قصهای تازه سُرود؛ قصهٔ مسعود شکری، پسر نبیالله و معصومه، جوانی که مسیرش را میان تجربههای نوجوانی و لبخندهای دیپلم پر کرد، اما ردای بسیجی، او را به جغرافیای سرخ خرمشهر کشاند.
روزی که سیمای شهر، خبر شجاعتش را در خود زمزمه کرد – دهم اردیبهشت – هنوز هیچ اثری از پیکرش برنگشت، اما نامش در بادها مانده است؛ جاویدالاثر، اما همیشه حاضر، شبیه طلوع خرمشهر پس از شبهای بیستاره.
رد قدمهای مسعود شکری میان خاک خوردهی جبهه و خاطرات دیپلمههای امروز گم نیست، کافیست سرت را به یاد بسپاری تا بفهمی: بعضیها، مثل مسعود، از جنس بازگشتاند، حتی اگر نشانی از پیکر نباشد.
او، صداییست که هنوز میان رگهای شهر میدود؛ بازتاب پرشور دلی که وطن را با مهر آموخته بود…





