اجتماعی

یادمان شهدای البرز تا کنگره شهدا، شهید امامقلی کاویانی

یادمان شهدای البرز تا کنگره شهدا، شهید امامقلی کاویانی

بر بستر سال‌های مه‌آلودِ نوشهر، امامقلی کاویانی  و شاه‌زنان لرزمانی، شانه‌به‌شانه، تاریخ را قدم زدند؛ مردی که با دردِ بی‌پایانِ دو فرزند و دامادی که به شب‌های خاک و آتش سپرد، و همسری که در حج خونین، دور از وطن، رؤیای همیشه‌گی‌اش شد، هنوز ایستادن را انتخاب کرد.

هر صبح، خانه‌شان مثل دشت مین و امید بود؛ شاه‌زنان، مادرانه تمام خاکسترهای اندوه را در دامان ایمان جمع می‌کرد.

کاویانی وقتی دست‌های همسرش را برای آخرین‌بار فشرد، اشک و تبسم در چشم‌هایش رقصید ـ روایتی تکرارنشدنی از زنانگی و مقاومت که در سایه‌اش فرزندان پروبال گرفتند.

او با پای بریده، اما جانِ بلند، قصه‌ی بی‌مرزی شجاعت را در کوچه‌های البرز نجوا کرد. اینکه چگونه دل مادر و زنان، از زخم‌ها حماسه می‌سازد.

این خانواده، به بهای اشک و ایثار، وطن را ایستاده نگه‌داشتند؛ شهادت، سطر به سطر شعرشان شد.

نمایش بیشتر

نوشته های مشابه

دکمه بازگشت به بالا